گفتار نیک کردار نیک پندار نیک


به خود می بالیم که کوروش ،زاده سرزمین ماست. او که منشور حقوق بشرش،

شهره جهانی دارد و حاکی از طرز تفکر ایرانیان در سالیان دور دارد.سالیانی که حاکمان 

با غلبه بر سرزمینهای دیگر ،مردمان آنجا را به بردگی می گرفتند،زنانشان را به کنیزی و از

ساختمان هایشان جز ویرانه برجای نمی گذاشتند.
بار دیگر در برابر شکوه و عظمتش ،اندیشه ها و کردارش سر تعظیم فرود می آوریم.به روان پاکش

درود می فرستیم.باشد که فرزندان خوبی برای او باشیم.
به عنوان یک ایرانی .. یک نواده کوروش فکر میکنم بهتره به جای اینکه فقط یادشو زنده نگه داریم

.

.

راهش و منشش رو سرمشق خودمون قرار بدیم !!

متاسفانه تو مملکت ما به خوبی از کوروش یاد نمیکنن.یادمون باشه اون بود

که صلح رو اغاز کرد.

متاسفانه کوروش را یه مردِ زرتشتی و اتیش پرست جلوه دادن

و فروهر نشونه ی کوروش را علامت زرتشتی میدونن و...چه طرز تفکرایی!

ضرب المثل کاشونی-سری سوم

فارسیش:دنده ات خارش دارد؟؟

معنیش:به کسی میگن که دنبال دعوا میگرده

فارسیش:روز مثل سگ می دود،شب مثل شاغال میخوابد

معنیش:کنایه از ان است که روز بسیار کار میکند و شب با صدای خنّاس میخوابه

فارسیش:پاچه شلوار را جمع کرده و بالا زده.

معنیش:به کسی میگن که ؛ پر رو ، بی ادب و بی نزاکت است.

فارسیش:خر تویِ کردویِ کلم ها می کند.

معنیش:به استهزا به کسی میگویند که؛از روی اگاهی رشته کلام را میخواهد عوض کند

بار دومیه


خب بعضی ها که بازی رو بلدید اونایی که بلد نیستن اینجوریست:
همه تو یاهو مسنجر ON باشن چون اینجوری به موقع میگم کِی بیاید تو بازی
این بازی اینجوریه که من تو یاهو مسنجر به شما یه ادرس میدم شما تو اون ادرس
که همون ادرس بازی اسم فامیلِ، ایمیل و اسم ـتون رو وارد میکنید
میرید تو یه صفحه که به شما میگه صبر کنید تا دوستاتونم بیان تو بازی
زیرشم نوشته "شروع بازی"من تو صفحه ی خودم اسم اونایی که ایمیل و اسمشون رو وارد
کردن و وارد بازی شدن میبینم هر وخت ببینم همه بچه ها اومدن من شروع بازی رو میزنم
اون موقع شما باید شروع بازی رو بزنید تا وارد اصلِ بازی بشید،من تو یاهو مسنجر بهتون میگم
کِی شروع بازی رو بزنید.این فرایند(حال کردی کلمه رو)کمتر از ده دقیقه باید انجام بشه
یعنی تو ده دقیقه همه باید بیان تو بازی اگه دیر کنید بازی براتون بسته میشه
پس سریع بیاید تو بازی
توو یاهو مسنجر ON باشـــــــــــــیدااااااا

مراحم شدن:))

خاطراتمون رو شروع میکنم بعدش ابصارش رو میدم دسته مهدیار،خودش بلده چیکار کنه

چند قرن پیش که ماها تازه داشتیم بزرگ میشدیم خیلی شیطون و به قول معروف جنس خراب

بودیمFarting

مشهد که میرفتیم یا وختی دوره هم جمع میشدیم زنگ میزدیم به این و اون و سر به سرشون

میزاشتیم و کلی میخندیدیم زنگ میزدیم اونم نه صبح نه ظهر نه شب ، نصفه شب زنگ 

میزدیمو مردم رو از خواب بیدار میکردیم و ادرس دفتر و شماره تلفنِ مجتهدا رو ازش میپرسیدیم

(مریض بودیما)یه بار ساعت 3 بعد از ظهر بود ما تو قطار بودیم داش حوصلمون سر

میرف که یهو چشممون خورد به دسته ی صندلی قطار دیدیم یکی شمارشو نوشته()

زیرش نوشته حمید رضا!!ما هم همه با هم فکرمون رفت یه جا،اونم اینکه چه سرگرمی بهتر از

این!خلاصه زنگش زدیم بعد از کلی بوق خوردن بالاخره برداشت 

بهش گفتیم: حمید کجای؟

گف:(با صدای خسته و خوابالود)خونم خوابم برده بود

گفتیم:حمید من دو ساعت اومدم در خونتون بدو بیا دمه در دیگه بدو

گف:الان لباس میپوشم میام ، همین الان اومدم صب کن

ما:

اون:

آخی خواب بود کلا هنگ بود یادش رفت شماره رو نیگا کنه یادش رف بپرسه شما

ما:..........

اصلا یه مزه ی خاصی داشت وختی یکی رو اینجوری میزاشتیم سره کار

حالا تو ادامه مطلب یه فایل صوتی هست که مال همون قرن ـهاس! بد نیس باحاله...


ادامه مطلب ...

تمرین پارکور

ادامه مطلب واسه همس چه اونایی که میبنن چه اونایی که نمیبنن عکسارو ادامه مطلب ...