تفلد تفلد تفلد

امروز من و حسین نشستیم(امیر وایساده) باهم بپستیم هووووررااااا!میخوایم تولد بگیریم واسه یه بچه ها اوم اوم.خانوما اقانون بفرمایید تو ادامه مطلب اینجا واینستید مامور پامور زیاده...بدو بدو

امیر:وایسا ببینم خانومکارته وی آی پی مای پی داری؟کوش ببینم...(دارم میبینم کارتتو) خب شما میتونی بری تو

فیشت فیشت(دارم حسین رو صدا میزنم)پسر بپر ماشینِ خانومو پارک کن!خخخخخ

حسین:دوباره چِشت به یه خانوم افتاد؟بیا برو تو 

 اینم از مهمونایی که اومدن تو به طور خلاصه:

مهمونای من(امیر):

:حسین:این دهاتیِ رو کی دعوت کرده؟؟؟امیرررررر؟؟کاره توعه؟

:این دوتا فاصله شخصی رو یادشون رفته رعایت کنن مهمونا ببخشن

:اینو باش شامپو نخورده مست شد(شامپاین)

امیر:این دسته ارازل تشریف دارن،واسه امنیت مهمونی اوردمشون بفرما تو:

:مخلصیم بفرما بِپـُـک؟:بدون شرح :بیا بگی(ببخشید لاتی گف دیگه)

:اینم از اون شنگولاس که لاتا واسه تیغ زدن دنبال خودشون میکشن

حسین:یاد بگیر امیر.رفتی کیا رو اوردی واسه تولد.چییشش...اهم اهم مهمونای منو داشته باش:

:وای وای عمو جون خجالت نکش بیا گلا رو بده به اونی که تولدشه بدوو

:اَ اَ اَووووو سیلااام جانَم به قربانت عزیزم.تولدت مبارک...بِفرما مایی پولو(رشت)

:هه هه هه...از بچه ها گلِ لُر

:زرنگی؟!اول بووس بده بعد گلُ بگیر خانوم

:ایشون لال تشریف دارن.گفتن بهتون بگم تولدتون مبارک

:این خانومه پاپی یونی هم از اصفهان تشریف اوردن...نگا گلِ رو نمیده

:اوووووووووووووی؟؟منو یادت رف بگی....(با امیر و حسین بودمااا)

حسین:امیر؟دیگه همه اومدن برقُ بزن

امیر: نــــــه!جیززززد جیییززززد

:ایشون دیر اومدن پشت در موندن....

امیر:من برم گلا رو ازش بگیرم خودشو شوت کنم بره

حسین:اقایون خانوماا؟این همه پول دادیم دی جی می جی و مداح و اینا اوردیم خواهشا توجه کنید:

:اینم شهرام شپره ـس که به قوله حسین فقط شبا میپره خخخخ

:اینم اَدلِ خانومه که به حسین گفتم سفارشی بیارتش امروز واسمون بخونه

امیر:دی جی؟اجرت با امام حسین خسته نباشی برادر

امیر:گروه سرود زمبیل اباد تقدیم میکند:

حسین:گروه تواشیح ویستِمبُو از ویستمبو سیتی رو به روی استیج دعوت میکنم:

:اینم اونیِ که امروز تولدشه داره خجالت میکشه ناااازی

امیر:حسی؟؟چرا این مهمونا نمیرن؟؟؟

حسین:هنوز نفهمیدی تا اینا کیک و اینا رو نخورن نمیرن؟بچه کو این کیکا؟

و کیک ها را اوردند:(اینو راوی داره میگه خو)

و الهه یک یکِ کیک ها را فوت کرد:

:من و حسین:بزن به سلامتی صاحب تولد

مهمونا:

:امیر:اینا نمیخوان از ادامه مطلبه ما برن؟بابا ما خودمون اینجا مستاجریم

خب خب ما(یعنی من و حسین راوی)  در اخر فقط بگیم که:

22 خرداد تولدِ الهه از وبِ بروبکس باحال خیلی خیلی مبارک باشه

"این پست صرفا برای تبریک تولده الهه خانومه و بس"