دیشب داشتم اخبار نگاه میکردم که یه گزارشگر داش با یه مادر شهید مصاحبه
میکرد......گزارشگره بهش گف:مادر جان بهترین عیدی واسه شب عید برات چیه؟؟؟بیچاره
مادره بغضش ترکیدو همین جور که مثِ ابر بهار گریه میکرد گف:خیلی دوس دارم یه بار در خونمونو
بزننُ بگن:جنازه پسرت پیدا شده!! یا حداقل یه تیکه از استخون کوچیک برام بیارن بگن این مالِ
پسرته!! این میتونه بهترین عیدی واسه من باشه!!!
من که دیروز خیلی از حرفای این مادر شهید دلم شکست!(طوری که بغض گلومو گرفته بود!)!!!!
خلاصه دلم نیومد واسه شماها نگم.
انتظار...
مامور سرشماری:سلام مادر...از سازمان امار نفوس و مسکن مزاحم میشم.
مادر:سلام.بفرمایید.
مامور سرشماری:شما چند نفرید؟؟؟
مادر سرش را پایین انداخت و سکوت کرد!
بعد از لحظاتی سرشو بلند کردو گفت:اقا میشه خونه ی ما بمونه برا فردا؟؟
مامور سرشماری:چرا مادر؟
مادر:اخه شاید فردا از پسرم خبری برسه....
حالا از شما بکس وبلاگی میخام که هرچی ارادت نسبت به شهدا دارین یه کامنت بزارین تا در
زنده نگه داشتن یاد و خاطره این پرندگان عاشق که با تمام دل و جانشان پای سرزمین.عفت.
ناموس و... ایستادند تا ما بتونیم سرمان را بالا بگیریم نقشی داشته باشیم.
دوس دارم همه بیان و حرف دلشونو یا بهترین مطلبی که در رابطه با شهدا دارنو بگن تا بزارم...!!
"شادی روح شهدای گمنام و مفقودالاثر صلوات"
اول؟؟؟
.....

چه زود جواب دادما !!!!
یه خاطره جالب حدود سه چهارماه ژیش شنیده بودم خواستم برای شماهم بگم
میگن تو تهران یه پارکی هست چندتا شهید گمنام دفن کردن
یه روز یه خانم مسن میره بنیاد شهدا و میگه این قبر دومی واسه پسر منه.هیچ کس حرفشو باور نمیکنه
خانومه خیلی باگریه میگه پسرم اومده تو خوابم گفته مامان انتقدر بی طاقتی نکن خدا تو و به مرادت رسونده من تو شهر خودمونم تو فلان پارک و قبرم هم اینه
اسم عملیاتی که توش شهید شده رو میگه اسم و ادرس دقیق جایی که پیداش کردن رو میگه خلاصه همه مشخصات و به مادر میگه.مادر هم به بنیاد میگه اونا میرن تحقیق میبینن همه اطلاعات درسته الان سنگ قبرشو تغییر دادن و به اسم خود شهید سنگ قبر گذاشتن
تو خانواده ما داییم و بابام جانبازن
دایی بابام شیمیایی.بابا بزرگم جانبازه
و...
خلاصه ما هرجور بوای خاطره داریم داداش
بعله شهدا زنده اند


خوش به سعادت اونایی که شهید شدن
پس قدر خانواده شهیدپرور و ایثارگر خودتو بدون خواهر...
سلام عمو حسین ، خوبی ؟!!
آخی دلم گرفت
حیف اونا که جونشونو واسه چه کسایی فدا کردن
هنوز خیلی چیزا تو دلم هست که نمیتونم بگم
سلام!!!





من خوبم تو خوبی؟؟
حیف!!!!
خیلی دلت پُرِ هاااااا
البته این حیف ها که گفتی خدارو شکر جزو بکس وبلاگی نمیشه!
خلاصه حیف ما که این جوری داریم تلف میشیم!!!
بگو بگو
هرچی میخاد دل تنگت بگو....
اللــهـم صـل عــلی مــحمد و ال مــحمد!!!
حالا واسه چی صلوات؟؟؟؟ هااااااا ؟؟
سلااااااااااااااام

وااااااااااااااااووووووووووو چند روز نبودم؟؟!!!!
چقد اپ کردین....
فعلا حرفی یادم نمیاد...
اون نتیجه اخلاقی چی بود؟؟؟!!!!
سلااااام

تو به این میگی چند روز!!!!؟
خب اگه یادت اومد بگی هااااا
کدوم نتیجه اخلاقی؟؟؟
سلام حسین جان...

مرسی از این پست بسیار زیبا و پر ارزش
من رو یاد 2 سال پیش که با دانشگاه رفتم راهیان نور انداختید
راستش من فقط یکبار رفتم راهیان نور...
ولی به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم....
ازم پرسیدن دلیل اومدنت به اینجا چی بود...گفتم یه عاشق در هرجایی به دنبال یه تکه از حضرت عشق میگرده...و من اینجا یه آیینه میبینم از سیمای زیبای حضرت عشق...
من اون روزا واقعا خیلی لذت بردم و تو یه حال و هوای دیگه ای بودم
الانم عکساش تو کامپیوترم هست....
وقتی رفتم شلمچه و طلائیه و...حس میکردم اون تکه گوشتهایی که زیر این خاکها هستن و و با این خاک عجین شدن گوشت و پوست و استخوون دادش خودمه... تو شلمچه که چند کیلومتر با کربلا فاصله بود ماها کفش پامون نبود...دل نداشتیم که کفش بپا کنیم....وقتی مداح زیارت عاشورا میخوند از جمع جدا شدم و رفتم یه گوشه رو خاک سجده کردم رو خاکی که خون داداشاشم ریخته شده بود....خدا گواهه که قلبم داشت از سنه میزد بیرون و به خاک می افتاد ...من انسان خیلی خیلی مذهبی و تعصبی نیستم ولی در هر موردی عشق و عرفان رو به شدت دوست دارم....در مورد شهیدا هم بادل و جون براشون احترام قائلم و اونا رو مردان بسیار با غیرت و مهربان و از خود گذشته ای میبینم که بسیار براشون ارز قائلم....
من رو با این پست به کجاها بردید شما حسین جان؟
دلم میخواد برم فایلهایی که از اونجا دارمو نگاه کنم...
موفق باشید داداش گلم...
سلاااااام


قابل شمارو نداش....
منم پارسال که از طرف دانشگاه رفته بودم دقیقا همچین حسی رو داشتم!!
واقعا راس میگن که شهدا زنده اند.....
من که خیلی حس خوبی بهم دست داده بود!!!
حالت خوبه؟؟؟



خودت آخرش گفتی صلوات بفرستین بعد وقتی
mehr azin صلوات فرستاده می گی چرا صلوات؟؟؟؟
عه راس میگی هاااااااا


عجب ...... من!!!
اگه تو مسابقات سوتی گیری شرکت کنی حتما قبول میشی هاا
اسمتو بنویسم؟؟؟؟
kash bishtar ghadreshono bedonim
سلاااااااام گلشن خانم


خیلی خوش اومدی
باهات موافقم
اگه متن زیبام داشتی بفرست که واست بزارم
اسکولی هااااااااااااااااااا
چی چی گفتی صلوات بفرستید پس
اصن حال کردم یه دفه صلوات بدم
حرفی هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حرفی که نیس


بزار ببینم.....
نه حرفی نیس ابجی
اخه فک کردم قبلش نیت نکرده بودی!خخخخخ
سلام
من همیشه دلم واسشون می سوزه
خدا رحمتشون کنه و به خانواده شون صبر.....
سلاااااااااام


چرا دلسوزی!؟؟؟
اونا که همشون زندهَ ن و مورد لطف و رحمت خدان
واقعا خدا به این خانواده های شهید صبر عطا کنه
من الان میرم میزارم

بغض کردم
کاشکی همیشه به یادشون باشیم
کاشکی......
خب چرا نزاشتی؟؟؟؟ هااااااا؟؟؟
salam khobi khobe ke az in zarbolmasal por mohtavaye chini dars gerefti afffffffffarin
chera bayad postam ramz dashte bashe ?
هنوم دارم ازش درس میگیرم...خیلی پر محتوا بود!حرحرحر
هااااااااا....اشتِب فرستاده بودم!
هیچی نمیگم...
بعضیا انقد کارشون خفن بوده که آدم هیچی نگه بهتره تا یه چیزی بگه که واسشون کم باشه...
خفن!؟؟؟؟

چه کار خفنی؟؟؟؟
نکنه شهادت منظورته؟؟
merc va mochaker bashe hatman
....پس منتظرمااااااا
ببند!!!
نیت کرده بودی؟
گذاشتم
پَ چرا من نمیبینم!؟
اینو بخون :
نوجوانان شهید در دوران دفاع مقدس آنچنان به انوار تابناک الهی چنگ انداخته بودند که حتی عالمان و فقیهان هم آرزوی داشتن یک لحظه از حالات معنوی آنها را داشتند.
به گزارش «تابناک»، این نوجوان و جوانان شهید همان هایی هستند که در مسیر رسیدن به معشوق ابدی، با ابزار تقوای الهی ره صد ساله را یک شبه پیمودند و رسیدند به جایی که امروز برای بسیاری از ما دست نیافتنی می نماید.
خواندن بخشی از یادداشت های یک شهید شانزده ساله به نقل از وبلاگ امیران قافله شهادت شاید برای لحظاتی ما را به فکر فرو برد که کجاییم و چه می کنیم:
راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده، می نویسد: در تفحص شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید شانزده ساله پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت کرده بود.
گناهان یک روز او :
• سجده نماز ظهر طولانی نبود.
• زیاد خندیدم.
• هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد.
راوی در سطر آخر افزوده بود که: دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم... !
.....!!!!!

خیلی خاطرات این شهید منو تحت تاثیر قرار داد
ممنون
من هم با راوی موافقم.....خیلی کوچکتر از این پسر شانزده ساله ام
عیدت پیشاپیــــــــــش مبارکــــــ داش حسیــــــــن گل
بزا ببینم الان باید چی بگم! هااااا........؟


اهان...سلااااام
سال نو شما هم پساپس مبارک!خخخخخ
سلام داداش کم پیدا عیدت مبارک[گل]
سلام...قربون ابجیه گلم

سال نو شما هم مبارک
ایشالا که سال بسیار بسیار خوب و سرشار از موفقیت داشته باشی
یا مقلب قلب من در دست توست،
یا محول حال من سر مست توست،کن تو تدبیری ک در لیل النهار، حال قلب من شود همچون بهار ،
یا مقلب قلب اورا شاد کن ،یا مدبر خانه اش آباد کن، یا محول احسن الحالش نما ،از بدی ها فارغ البالش نما.
سال نو مبارک
به به...سلام حاجی



سال نو شما هم مبارک
چه خبر؟تعریف کن ببینیم...
سلااااااااااااااااااااااااااام داش حسی خودمون





سلامو صدسلام
سال نو مبارک داداش
عید اومد لی لی لی
امیدوارم شادو خندون باشی و چمیدونم بعد این تبریک یچیزایی میگن ساله خوب داشته باشیو ایناها ازهمونا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ-
چه پست خوبی گذاشتی کاش خیلیا حواسشون باشه که ما ایرانیا همچین کساییم نمیذاریم کشورمون به دس هرکسی چه خارجی چه غیره داغووون شه
بزن کف قشنگه رو
ـــــــــــــــــــــــــــــ
هعی داداش هی میام یچیزایی بنویسم هعی به خودم میگم نچ حالا وبشون ف.ی.ل.ت.ر میشه خخخخخخخخخخخ
ــــــــــــــــــــــــــ
بیخی شادو پرانرزی باشی
جییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ
سال نو بر شما هم مبارک ابجی خانوم





همچنین شما هم سال خوب و سرشار از تندرستیو ازین چیزا داشته باشی...
کف کف کف کف....
اینم از کف قشنگه من!حرحرحرحر
خب میتونی یه چیزای خوب بنویسی که ف ی ل ت ر نشی!خخخخ
بابا یه خورده اروم تر گوشم سوراخ شد!هه هه هه هه
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام من اومدم میگماااااااااا
بخند گناه داری
تو مفقود شدی یا من دیدم مشکل داره؟
کلی گشتم تا پستتو پیدا کردم که باهات حرف بزنم که دعوتت کنم که بیای وبم که تازه ساختمش که با دوستمه
که اونجا اسمم پت هستش که خوشحال میشم بیای خخخخخخخخخخخخخخخخخ
من میخندم تو نخند
سلااااااااااااااام
مفقود شدم بیا بوجووورَم
خخخ حتما میام
سلام پاشو بیا ببین چه اتفاق خوبی افتاده
سلام باشه دارم میام قام قام